...تو می رفتی

ومن در قصه های کودکی غلت می خوردم

میان تکه بازی های کودکانه فقط تنها تو را می دیدم

می پرستیدم

...تو می رفتی

ومن با خاطرات با تو بودن با خودم بودم

خودم را در کویر حسرت و آه غرق یک رویای تلخ می دیدم

می شکستم

تو می رفتی

ومن تنها تو را گم کرده بودم

درون سایه های غم با هزاران ساقه یاس به دنبالت می رفتم

می دویدم

..تو می رفتی

ومن می ماندم و با سوختن عشقبازی می کردم

میان شعله های بی تو بودن تمام حس هایم را آتش می زدم

می گداختم

...تو می رفتی

ومن بی تو می مردم